شعر غمناک از عشق شکست خورده
آزادی من
رقص من و تو در اتاقی تاریک
منی که با خود در حرفم
تصور شادمانی با رقص عاشقانه
پایکوب لحظه های غم انگیز شدم
شب را سخن با یار گفتن آرزوم
هنوز منتظر لحظه ی دیدار
تمام چشم ها را
به من و تو خیره شد
لحظه ای بساز کلمه ی عشق را به لبانت
سینه ی من غم را نگه دار نیست
این را بدان برو به سرایت
ای نگارا بر من بنویس که یک شب زیر باران به دار آویزان چو مرغ عشق غوطه ور آزادی ام
آزادی من قلب شکسته ای است که دگر مرده است
درباره این سایت