شعر احساسی جدایی از معشوقه و تنهایی

نفس و حسرت

آرامشی نیست و هوای تو در سرم پیچید
هیاهوی گرگ خاطرات
قلبی در هوای سرد
نفسی با بخار حسرت
نگاهی به آدم ها که قدم می زنند
مدام عاشقانه هایی را می گویند و می شنوند
گفت و گوی من با خیال سرد توست
تو آنچه را که برده ای جان من است
دل بی جان هم عاشق توست
لب سخن نمی گوید
اما دل هنوزم لکنت میزند
در نزدیکی گرگ و میش هوا
عاشقانه هایی نیست
اما من هنوزم هیاهوی سردی دارم
تو رفتی,ولی من
تنها حسرت هایم پلک های خسته ام را آویزان دارد
دیگر خیالی نیست که برگردی
زیرا چشم انتظاری هوای سردتری دارد


مجنون یار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

meli-kaw.blog gymsinmiami جدیدترین بک گراند |پی اس دی آتلیه وبلاگ شخصی پیام پوررضایی_مهندسی عمران Adrian ستاره دانلود | دانلود فیلم و غیره کوچینگ و توسعه فردی امروز دنیای از خوشمزه ها