شعر دل شکستگی برای خدا
تو را می خواهم
من تنهایم
من شیشه ی وجودم شکست
قلب، پر قو را نشان گریه می بیند
عشق زمان ندارد چو خدایی که همیشه هست
عشق مکان ندارد چو زمینی که همیشه نیست
باید آغاز سخن عشق بود نه تنهایی خدای من
من ناز تو بر سینه دم کنم
یا دلبر تنهایم را
من ترنمی بی سابقه ام
من عشق را سرود جهانم کرده ام
اما حیف از آن چشمی که مرا ندید
باید خدایی باشد که تنها باشد تا مرا ببیند
نمی دانم کجایی که تو را بگویم
خدایا هزران قطره باران
صد نسیم با آرایش زیبایش
مرا تنها زدن
اما تو مرا بی خبر از صدایت مکن
تو را می خواهم ای تنهاترین خدای من
درباره این سایت